کشوری که در سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ را انتخاب کرد، ناراضی و دوپاره شده بود. کشوری که اکنون میخواهد وی را دوباره انتخاب کند، ناراضیتر و دوپارهتر خواهد شد. تقریبا پس از گذشت چهار سال از رهبری وی، تنشهای سیاسی بسیار بیشتر شده است. زندگی روزمره توسط یک بیماری همهگیر مختل شده است و تقریبا ۲۳۰ هزار نفر به خاطر دروغگویی، نزاع و بیخیالی او جان خود را از دست دادهاند. بیشتر این اتفاقات به خاطر آقای ترامپ رخ داده است و پیروزی وی در سوم نوامبر به معنای ادامه تمام این اتفاقات است.
جو بایدن برای آمریکا یک داروی معجزهآسا نیست. اما او مرد خوبی است که میتواند ثبات و تمدن را به کاخ سفید بازگرداند. او باید راهی دشوار و طولانی را برای اتحاد دوباره این کشور دوپاره شده آغاز کند. به همین دلیل است که اگر ما رای بدهیم آن رای باید به جو برسد.
شاه دونالد
آقای ترامپ نقش خود به عنوان رئیس دولت امریکا را تا حد یک مسئول ایالتی پایین آورد. او و دولتش میتوانند در صورت برد و باختهای سیاسی، سهم خود را داشته باشند، همانطور که دولتهای قبلی چنین بودند. اما وی نمیتواند جایگاه خود را به عنوان حافظ ارزشهای آمریکا، وجدان ملت و صدای آمریکا در جهان، به درستی درک کند.
اگر کرونا پیش نمیآمد، دونالد ترامپ به راحتی میتوانست دوره دوم به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود. کارهای وی در کاخ سفید مانند کاهش مالیات، مقررات زدایی و همینطور نصب تعداد زیادی از قضات محافظهکار در دیوان عالی این کار را سادهتر نیز میکرد. پیش از همهگیری، دستمزد در بین یکچهارم فقیر جامعه سالانه ۴.۷ درصد رشد میکرد.اعتماد در مشاغل خرد نزدیک به اوج ۳۰ ساله خود بود. وی با محدود کردن مهاجرت، به رای دهندگان خود هرآنچه میخواستند را داد. در خارج از کشور، رویکرد اخلالگرانه وی تغییرات خوبی ایجاد کرد. آمریکا داعش را نابود کرد و توافقات صلح میان اسرائیل و سه کشور مسلمان ایجاد شد. برخی از متحدان آمریکا در ناتو هزینههای بیشتری برای دفاع هزینه میکنند. دولت چین میداند که کاخ سفید اکنون آن را به عنوان یک دشمن قدرتمند به رسمیت میشناسد.
اما این سیاهه که گفته شد، میتواند مورد انتقاد قرار بگیرد. کاهش مالیات بسیار شدید بود. برخی از مقررات زداییها برای محیط زیست زیانآور بود. تلاش برای اصلاحات در مراقبتهای بهداشتی مشکلات زیادی به بار آورده است. محدودیتهای مهاجرتی به صورت بیرحمانهای کودکان مهاجر را از والدین آنها جدا کرده است و باعث کاهش نشاط و شادابی در آمریکا خواهد شد. در مورد مشکلات سخت (مساله ایران، کره شمالی و صلح در خاورمیانه) آقای ترامپ به شدت مورد تمسخر واقع شد.
با این حال اختلاف با آقای ترامپ بر سر موضوعاتی اساسیتر است. در چهار سال گذشته، وی بارها و بارها به ارزشها، اصول و روشهایی را که آمریکا را به پناهگاهی برای مردم خود و چراغی برای جهان تبدیل کرده بود، تعدی کرده است. کسانی که آقای بایدن را به همین اتهامات، متهم میکنند باید کمی فکر کنند. کسانی که قلدری و دروغگویی ترامپ در توییتهایش را با خلوص نیت رد میکنند، صدمهای که وی بر کشور زده است را نادیده میگیرند.
این موضوع با فرهنگ دموکراتیک آمریکا آغاز شد. چیزی که ترامپ را رئیس جمهور کرد، سیاست قبیلهای بود. وی از این فرصت استفاده کرد و خود را از اتاق سبز (اشاره به پیشینه ترامپ در زمینه برنامههای نمایشی) به کاخ سفید رساند. با اینحال، اگرچه اکثر روسای جمهور اخیر آمریکا، تحزبگرایی مسموم را برای آمریکا بد میدانند، اما آقای ترامپ این موضوع را جزو اصول کار خود قرار داد. او هرگز به دنبال نمایندگی از آمریکاییهایی که به وی رای ندادند، نبوده است. پس از کشته شدن جورج فلوید و اعتراضات مسالمت آمیز پس از آن، وی به دنبال کاهش تنشها نبود بلکه با جا زدن این اعتراضات به عنوان عیاشی، غارت و خشونت چپگرایانه، درصدد افزایش تنشهای نژادی برآمد. امروزه ۴۰ درصد از رای دهندگان معتقدند وی فقط گمراه کننده نیست بلکه شرور است.
یکی از ویژگیهای ترامپ تحقیری است که نسبت به حقیقت روا میدارد. تمام سیاستمداران دوپهلو حرف زدن و طفره رفتن را انجام میدهند اما دولت او «حقایق جایگزین (دروغ)» را به مردم آمریکا میدهد. هیچ حرف آقای ترامپ را نمیتوان باور کرد (از جمله ادعای وی مبنی بر فساد آقای بایدن). هواداران وی در حزب جمهوریخواه تصور میکنند که مجبورند از وی دفاع کنند حتی با وجود این که ترامپ به وضوح از خطوط قرمز حزب عبور کرده است.
حزبگرایی و دروغگویی، هنجارها و نهادها را تضعیف میکند. این حرف ممکن است ناخوشایند به نظر برسد چرا که طرفداران ترامپ، از کارهای او خشنود هستند. اما در عین حال سیستم کنترل و تعادل آمریکا آسیب میبیند. رئیس جمهور فعلی خواستار محاصره مخالفان خود است. او از وزارت دادگستری برای انتقام جوییهای شخصی استفاده میکند. او مجازات طرفداران خود را که جرایم سنگین مرتکب شدهاند، تخفیف میدهد. او در کاخ سفید برای خانوادهاش شغل ایجاد کرده است همچنین در ازای نابود کردن رقیبش، به دولتهای خارجی باج میدهد. هنگامی که یک رئیس جمهور به صحت انتخابات تشکیک میکند، آن هم تنها به این دلیل که این موضوع ممکن است به پیروزی وی کمک کند، در واقع در حال تضعیف همان دموکراسی هست که وی برای دفاع از آن سوگند یاد کرده است.
حزبگرایی و دروغگویی سیاست را نیز تضعیف میکند. به کرونا نگاه کنید. آقای ترامپ این فرصت را داشت که با استفاده از یک حرکت سازمان یافته، کشور را متحد کرده، جلوی همهگیری را بگیرد و در نهایت در انتخابات پیش رو پیروز شود. در عوض، وی فرمانداران دموکرات را به عنوان رقیب یا قربانی میدید. او موسسات نمونه و کلاس جهانی آمریکا، مانند مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها را مسخره و تحقیر کرد. همچنین وی اغلب اوقات، علم را نیز (خصوصا در زمینه ماسک زدن) تمسخر کرد. وی قادر نیست چیزی فراتر از انتخاب مجدد خود را ببیند و همچنان حقیقت آشکار در مورد کرونا و عواقب آن را نادرست بیان میکند. آمریکا بسیاری از بهترین دانشمندان جهان را در اختیار دارد و در عین حال یکی از بالاترین میزان مرگ و میر ناشی از کرونا در جهان را دارد.
آقای ترامپ با متحدان آمریکا نیز با همان کوته فکری رفتار کرده است. اتحادها، نفوذ آمریکا در جهان را افزایش میدهند. بزرگترین این اتحادها در زمان جنگ ایجاد شده است و وقتی از هم گسیخته شد، به راحتی نمیتوان در زمان صلح آن اتحاد را دوباره ایجاد کرد. وقتی کشورهایی که در کنار آمریکا جنگیدهاند، به رهبری وی نگاه میکنند، نمیتوانند دلیلی برای تحسین وی پیدا کنند.
چیزی که مهم است این است که آمریکاییها نیز مسئول دست کم گرفتن (یا بیش از حد تصور کردن) نفوذ خود در جهان هستند. همانطور که در جنگهای طولانی عراق و افغانستان مشخص شد، قدرت نظامی آمریکا به تنهایی نمیتواند کشورهای خارجی را متحول کند. آرمانهای آمریکایی هنوز هم الگویی برای دموکراسیهای دیگر و حکومتهایی است که شهروندان خود را تحت فشار قرار میدهند. ترامپ فکر میکند آرمانها برای احمقها است. دولتهای چین و روسیه همواره سخنان آمریکاییها در مورد آزادی را تنها ابزاری برای مداخله آمریکا میدانند. متاسفانه تحت رهبری ترامپ سوظن آنها تایید شده است.
اگر چهار سال دیگر یک رئیس جمهور مانند ترامپ بر سر کار باشد، تمام این آسیبها عمیقتر شده و موارد دیگری نیز به آن اضافه خواهد شد. در سال ۲۰۱۶ رای دهندگان آمریکایی نمیدانستند چه کسی را انتخاب میکنند اما اکنون میدانند. آنها قرار است به تفرقه و دروغ رای بدهند. آنها به زیر پا گذاشتن هنجارها و سقوط ارزش نهادهای ملی به منازعات شخصی رای میدهند. آنها به تشدید شدن تغییرات اقلیمی که نه تنها سرزمینهای دور بلکه فلوریدا، کالیفرنیا و قلب آمریکا را تهدید میکند رای میدهند. آنها قرار است این سیگنال را به دنیا صادر کنند که قهرمان دموکراسی و آزادی تنها یک کشور زورگوی دیگر است. انتخاب مجدد ترامپ، تایید دموکراتیکی است بر تمام آنچه ترامپ انجام داده.
رئیس جمهور جو
موانع پیش روی آقای بایدن زیاد بلند نیست. جناح چپ حزب دموکرات، در انتخابات مقدماتی بایدن از او بدش نیامد. وی یک مرکزگرا، نهادگرا و اجماعساز است که همین او را به عنوان یک ضد ترامپ، برای ترمیم آسیبهای چهار سال گذشته مناسب میکند. البته آقای بایدن نمیتواند خصومتی را که از دههها قبل در آمریکا ایجاد شده است، پایان دهد. اما میتواند این کشور را در مسیر آشتی قرار دهد.
اگرچه سیاستهای وی، متفاوت با دولتهای قبلی است، اما او یک انقلابی نیست. تعهد وی برای بهبود اوضاع اقتصادی ۲ تا ۳ تریلیون دلار هزینه خواهد داشت که تنها بخشی از هزینههای سرسامآور سالانه است. افزایش مالیاتها برای افراد ثروتمند و شرکتها بسیار بالا خواهد بود. او به دنبال بازسازی زیرساختهای فرسوده آمریکا، دادن امکانات بیشتر به بهداشت و آموزش و مهاجرت است. سیاست تغییر اقلیم وی سرمایهگذاری و اشتغال زایی در زمینه تکنولوژی را افزایش میدهد. او یک مدیر ذیصلاح و معتقد به فرایندهای سیستمی و اداری است. وی به حرف متخصصان گوش میدهد حتی اگر ناخوشایند باشد. چند جانبه گراست و اگرچه نسبت به ترامپ عملگرایی کمتری دارد اما هدفمندتر است.
جمهوریخواهان مردد نگراناند که آقای بایدن، یک اسب تروا برای چپها باشد. درست است که جناح رادیکال، حزب دموکرات، از وی حمایت کرده است اما بایدن و کامالا هریس، معاون منتخبش، هر دو در کمپین انتخاباتی نشان دادهاند که میتوانند اوضاع را کنترل کنند. معمولا به رای دهندگان گفته میشود که با رای دادن به جمهوریخواهان، از تحت کنترل درنیامدن سنا به دست چپها مطمئن شوند. اما این بار اینطور نیست. یک پیروزی بزرگ برای دموکراتها مانند استیو بولاک در مونتانا یا باربارا بولیر در کانزاس میتواند تسلط دموکراتهای میانهرو را نسبت به رادیکالها افزایش دهد. هیچ انگیزه چپگرایانهای در نامزدها نمیبینید.
(منظور از چپ، سوسیالیسم است)
یک پیروزی بزرگ برای دموکراتها، به نفع جمهوریخواهان نیز هست. دلیل این امر آن است که اگر رقابت نزدیک باشد، احتمالا به سمت تاکتیکهای تفرقه آمیز و قطبی کردن فضای سیاسی و در نهایت بنبست سیاسی حرکت میکنند. همانطور که جمهوریخواهان مخالف ترامپ اذعان کردهاند، ترامپیسم از نظر اخلاقی شکست خورده است. حزب جمهوریخواه نیاز به تجدید حیات دارد و آقای ترامپ باید کاملا رد شود.
در این انتخابات آمریکا با یک انتخاب سرنوشتساز روبرو است. ماهیت دموکراسی این کشور در معرض خطر است. یک راه منجر به انتخابِ شخصی میشود که قانون را برای مطامع شخصی خود به کار میبرد و نجابت و حقیقت را تحقیر میکند. و راه دیگر به چیزی بهتر منجر میشود؛ به احیای الهامبخشی آمریکا برای کل جهان.
ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود یک رئیس جمهور مخرب بوده است. اگر دوباره انتخاب شود، دوره دوم را با مخربترین خواستهها آغاز خواهد کرد. نقطه مقابل وی آقای بایدن است. اگر وی انتخاب شود موفقیتش تضمین شده نیست اما او با وعده گرانبهاترین هدیهای که میتواند به دموکراسی اعطا کند، وارد کاخ سفید میشود: تجدید ارزشها.
منبع: مجله اکونومیست
برای پیگیری اخبار بازارهای جهانی و فارکس کانال تلگرامی UtoFX را دنبال کنید.
دیدگاه خود را بنویسید