دوشنبه 1 آذر 1400 – 12:55
تحلیل، معامله و مدیریت ریسک همیشه سه مهارت کلیدی و حیاتی برای تمامی فعالین بازارهای مالی بودهاند. در هر بازاری که معامله کنید، این مهارتهای سهگانه نتیجه معامله را مشخص خواهند کرد. شاید این سؤال مطرح شود که آیا این سه مهارت جدای از هم هستند یا هر سهبخشی از تحلیل هستند؟ شاید برای خیلی از افراد جدا کردن این سه مهارت کار سختی باشد. در این مقاله میخواهیم نشان دهیم که چگونه با این سه مهارت به بازار نگاه کنید، آن را درک کنید و تصمیم لازم را اتخاذ کنید.
تحلیل یعنی درک وضعیت فعلی بازار. یعنی معاملهگر با خواندن یک تحلیل یا با تحلیل شخصی خود دید کلی از بازار به دست میآورد. میتواند تشخیص دهد که بازار در چه وضعیتی قرار دارد و سناریوهای پیش روی بازار را تعریف کند. تحلیل به معنی تصمیمگیری نیست. تحلیل بازار به تنهایی برای معامله کافی نیست. تحلیل میتواند تکنیکال، فاندامنتال، سنتیمنتال و یا حتی صرفاً بر اساس یک حدس و گمان باشد. نکتهای که در مرحله تحلیل باید به آن توجه کنید، این است که بازار تا چه اندازه برای شما شفاف شده است؟
شفافیت بازار یک صفت نسبی است. شاید برای یک معاملهگر رسم چند خط تکنیکال بازار را شفاف کند. شاید برای دیگری نیاز باشد تا چندین اندیکاتور تکنیکال مختلف را هم بررسی کند. شاید معاملهگری حتی پیش از انجام معامله از چندین تحلیلگر دیگر هم نظرخواهی کند. در هر صورت چیزی که مهم است، شفافیت بازار برای معاملهگر است. یعنی نباید در بازار ابهامی برای معاملهگر باقی بماند. اما در واقعیت هیچکس نمیتواند بازار را به طور ۱۰۰ درصد تحلیل کند و همه چیز برای او شفاف شود. همیشه ابهاماتی در کار خواهد بود. این ابهامات بازار همان ریسک معامله هستند.
بعد از تحلیل و مشخص شدن ابهامات بازار، تازه ریسک معامله نمایان میشود. این یعنی اگر مهارتهای سهگانه را به طور مرحله به مرحله تعریف کنیم، ابتدا تحلیل بازار، سپس مشخص کردن ریسکهای معامله و سپس انجام معامله است. در دنیای امروزی دسترسی به تحلیلهای متنوع هم افزایش پیدا کرده است. شما میتوانید در هر بازاری که دوست داشتید معامله کنید و قبل از معامله به تحلیل افراد مختلف نگاه کنید.
مسلماً شانس موفقیت و شکست معامله گران در بازارهای مالی هم وابستگی زیادی به کیفیت مهارتهای سهگانه دارد. یک روش ساده برای اینکه بتوانید از منابع تحلیلی موجود استفاده کنید و تصمیمات بهتری بگیرید، این است که تحلیلها را بر اساس میزان ریسک و بازدهی آنها دستهبندی کنید. فرقی نمیکند تحلیلگر شما باشید یا شخص دیگری. چیزی که مهم است و در پایان کار برای شما اهمیت دارد، میزان ریسک و بازدهی تحلیل است. این مفهوم را با نسبت ریسک به ریوارد اشتباه نگیرید. در اینجا نسبت ریسک به ریوارد بخشی از ارزیابی میزان ریسک و بازدهی تحلیل است.
اجازه دهید با ذکر یک مثال این مسئله را بررسی کنیم. فرض کنید تحلیلی را مطالعه کردهاید. خلاصه این تحلیل به این شکل است که “اگر سطح مقاومتی شکسته شود، بازار میتواند تا مقاومت بعدی بالا بیاید.” این خلاصه یک تحلیل تکنیکال است که شاید چندین ساعت زمان تحلیلگر را گرفته باشد. شاید در نگاه اول قانع کننده نباشد. اما چگونه میتوانیم از این یک سطر تحلیل، میزان ریسک و بازدهی تحلیل را تشخیص دهیم تا در نهایت تصمیم به معامله بگیریم؟
این تحلیل نشان میدهد که برای صعود بازار و ورود به معامله خرید باید منتظر شکست سطح مقاومتی بمانید. پس ابهام یا ریسک اصلی در این است که شاید اصلاً بازار نتواند مقاومت را بشکند! چگونه میتوان چنین ریسکی را مدیریت کرد و یا آن را ارزیابی کرد؟ جواب خیلی ساده است، منتظر شکست مقاومت بمانید! از استراتژیهای معامله از شکست سطوح استفاده کنید! شاید شکستی در کار نباشد و شاید شکست جعلی اتفاق بیفتد! مقالات آموزش حرفه معاملهگری ایران بورس آنلاین آموزشهای لازم برای کار با چنین سناریوهایی را پوشش داده است. میتوانید از این منابع رایگان و کاربردی استفاده کنید.
میزان بازدهی تحلیل یک سطری بالا چیست؟ همان مقاومت بعدی هدف نهایی تحلیل است. پس بازدهی هم میتواند در ایده آل ترین وضعیت ممکن همان فاصله بین مقاومت اول و مقاومت دوم باشد! واقعیت دنیای امروز معاملهگری این است که شما برای فعالیت در بازارهای مالی نیازی به تبدیل شدن به یک تحلیلگر حرفهای ندارید! تنها کافی است بتوانید تحلیل را بخوانید، و مهارتهای لازم برای ارزیابی ریسک، بازدهی و زمان ورود به معامله را به دست آورید!
یعنی یک لیست از فرصتهای معاملاتی که از تحلیل خود یا دیگران به دست میآورید، ایجاد کنید و سپس بر اساس همین لیست، میزان ریسک و بازدهی تحلیلها را مشخص کنید. حال چیزی که میماند تصمیم ورود به معامله است. هر تحلیلی شرط ورود به معامله را مشخص میکند. یعنی همه چیز مهیاست و فقط باید صبور بود تا زمان شکار فرا برسد.
دیدگاه خود را بنویسید